متن تصنیف نشدیک لحظه از یادت جدا دل
متن تصنیف نشدیک لحظه از یادت جدا دل
ابوالقاسم لاهوتی
نشدیک لحظه از یادت جدا دل
زهی دل
افرین دل
مرحبا دل
زدستش یک دم اسایش ندارم
نمی دانم چه باید کرد با دل
هزاران بار منعش کردم از عشق
مگربرگشت از راه خطادل؟
به چشمانت مرا دل مبتلاکرد
فلاکت دل
مصیبت دل
بلادل
ازاین دل دادمن بستان خدایا
زدستش تاکی بگویم خدادل
درون سینه اهی هم ندارد
ستمکش دل
پریشان دل
گدادل
به تاری گردنش رابسته زلفت
فقیروعاجزوبی دست وپادل
بشدخاک وزکویت بر نخیزد
زهی ثابت قدم دل با وفا دل
+ نوشته شده در ساعت توسط محمد خواجوند احمدی
|