متن آهنگ قسمت آخر و تیتراژ پایانی سریال شهریار با صدای سالار عقیلی

 

آهنگ قسمت آخر و تیتراژ پایانی سریال شهریار

با صدای سالار عقیلی

 

باید از محشر گذشت

این لجن زاری که من دیدم سزای صخره هاست

گوهر روشن دل از کام جهانی دیگر است

عذر می خواهم پری

من نمی گنجم در آن چشمان تنگ

با دل من آسمانها نیز تنگی می کنند

روی جنگلها نمی آیم فرود

شاخه زلفی گو مباش

 آب دریاها کفاف تشنه ی این درد نیست!

بره هایت می دوند

 جوی باریک عزیزم راه خود گیر و برو

یک شب مهتابی از این تنگنای، بر فراز کوه ها پر می زنم

می گذارم می روم ، ناله ی خود می برم

می گذارم می روم دردسر کم می کنم!

چشمهایی خیره می پاید مرا

غرش تمساح می آید به گوش

کبر فرعونی و سحر سامری ست

دست موسی و محمد با من است

می رویم،وعده ی آنجا که با هم روز وشب را آشتی ست

صبح چندان دور نیست!

 

 

 

آمدی به جانم به قربانت ولی حالا چرا

 

بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

 

متن ترانه تیتراژ سریال پریدخت با صدای سالار عقیلی

 

 

متن ترانه تیتراژ سریال پریدخت

با صدای سالار عقیلی

 

دل به غم سپردم در عبور سالها

زخمی از زمانه ها و خسته از خیالها

چون حکایتی مگو رفته ام، ز یادها

برگ بی درختم ، در مسیر بادها

نه صدایی، نه سکوتی ، نه درنگی ، نه نگاهی

نه تو را مانده امیدی نه مرا مانده پناهی

نیش ها و نوش ها چشیده ام

بس روا و ناروا شنیده ام

هر چه داغ را به دل سپرده ام ، هر چه درد را به جان خریدم در مسیر بادها

هر چه داغ را به دل سپرده ام ، هر چه درد را به جان خریدم در عبور سال ها

نه صدایی، نه سکوتی ، نه درنگی ، نه نگاهی

نه تو را مانده امیدی نه مرا مانده پناهی

 


کیفیت ۱۲۸

لینک کمکی