متن تصنیف خسرو خوبان

محمدرضاشجريان
ماهور



اي خسرو خو بان ، اي خسروبان
نظري سوي گدا كن
حبيب من
رحمي به من ، رحمي به من دلشده
بي سروپا ، بي سروپا ، بي سروپا كن يار

رحمي به من دلشده
بي سروپا ، بي سروپا ، بي سروپا كن

ز دست يارم ، چها كشيدم

بجز جفايش ، وفا نديدم

نه همزباني ، كه يك زماني
به او بگويم غم نهاني

نه اهل دردي ، نه غمگساري

زمن بپرسد ، غم كه داري

رحمي به من دل شده

بي سروپا ، بي سروپا ، بي سروپا كن