متن تصنيف

 در فراق

محمد رضاشجریان

 

(سعدي) 


 

 


بسم از هوا گرفتن كه پري نماند و بالي/    به كجا روم ز دستت كه نميدهي مجالي
نه ره گريز دارم نه طريق آشنايي /  چه غم اوفتاده دلي را كه تواند احتيالي
چه خوش است در فراقي همه عمر صبر كردن/   به اميد آنكه روزي به كف اوفتد وصالي
به تو حاصلي ندارد غم روزگار گفتن/   كه شبي نخفته باشي به درازناي سالي
غم حال دردمندان نه عجب گرت نباشد /  كه چنين نرفته باشد همه عمر بر تو حالي
سخني بگوي با من كه چنان اسير عشقم/   كه به خويشتن ندانم ز وجودت اشتغالي
همه عمر در فراقت و بگذشت و سهل باشد /  اگر احتمال دارد به قيامت اتصالي