متن تصنيف

 نيايش 

 

 محمد رضاشجریان

(سهراب سپهري) 

 

 

 


 
دستي افشان تا ز سرانگشتانت 
صد قطره چكد هر قطره شود خورشيدي 
باشد كه به صد سوزن نور شب ما را بكند روزن روزن 
ما بيتاب و نيايش بيرنگ 
از مهرت لبخندي كن بنشان بر لب ما 
باشد كه سرودي خيزد در خورد نيوشيدن تو 
ما هستة پنهان تماشاييم 
ز تجلي ابري كن بفرست كه ببارد بر سر ما 
باشد كه به شوري بشكافيم 
باشد كه بباليم و به خورشيد تو پيونديم 
هر سو مرز هر سو نام رشته كن از بيشكلي 
گذران از مرواريد زمان و مكان 
باشد كه به هم پيوندد همه چيز 
باشد كه نماند مرز كه نماند نام 
اي دور از دست پر تنهايي خسته است 
گهگاه شوري بوزان باشد كه شيار پريدن در تو شود خاموش